امروز همکارای خانومم و چه آقاش چنان مسخره ام کردند ساعت دوازده زنگ زدم به سرپرست گفتم حال روحی م خوب نیست میخوام برم از شرکت بیرون اگر بمونم اتفاق ناخوشایند پیش خواهد آمد اومدم بیرون برای خودم قدم زدم، کافه رفتم هر چه زنگ زدند جواب ندادم پیام دادند داشتیم شوخی می کردیم چرا زود نا