انقدر الکل خورده بود که نمیتونست رو پاهاش وایسه، سوارش کردم.
گوشیشو در آورده بود دیدم یه چیزایی داره تایپ میکنه، حالش بد شد نگه داشتم، وقتی داشت پیاده میشد گوشیش افتاد، برداشتم
دیدم برای یکی نوشته:
بعد تو غرق شدم تو دنیایی که ازش بیزار بودم :)
اونجا فهمیدم بعضی آدم ها چرا بد میشن