اینجوری که اون عکاسی بلد بود و منم اَمانی از چندتا مغازه جنس گرفتم، الان فکر میکنید شروع کردیم پول پارو کردن ولی خیر! حدود چهار ماه هیچی نفروختیم و ناامید شده بودیم تا اینکه کرونا اومد به کمکمون! تو روزایی که همه داشتن میبستن و بیکار میشدن/
از اونجایی که با کارم حال کردید شاید داستان شروع شدنش هم براتون جذاب باشه پس برو بریم :)))
۳-۴ سال پیش بود که تو افسردگی شدید به صورت رندوم به سواد
@sevaaad
پیام دادم که بیا باهم یه بیزینس راه بندازیم و به معنای واقعی با صفر هزار تومن سرمایه کارمون رو شروع کردیم، حالا چجوری؟/
مشتریای ما بیشتر و بیشتر شدن، خلاصه بعد یک سال شروع کردیم خودمون جنس خریدن و روز به روز جدیتر شدیم تا اینکه جنس کم اوردیم! اونجا بود که با اولین چالش جدیمون روبرو شدیم… راه حل؟ با استرس و تلفنی از خارج کشور خرید کردیم!، معلوم نبود سرمایهای که با کلی زحمت جمع کردیم چه بلایی/
قراره سرش بیاد ولی ریسکمون جواب داد و بعد ۳ سال الان یکی از واردکنندههای اصلی نایکی شدیم (ریسک کنید ریسک خوبه 🤌🏼)، باحال ترین بخش این مسیر جدای درامدش مهارتهایی بود که مجبور شدیم یاد بگیریم، از تک تک بخشای تولید محتوا (عکاسی و گرافیک و نویسندگی و …) تا/
مدیریت یک بیزینس (همکاری و تبلیغات و تامین جنس و فروش و …)، این مدیریت تا حدی خوب بود که وسط انقلاب #زن_زندگى_آزادى با ۴ ماه کار نکردن و حمایت از این جریان و علاوه بر اون ۱۰۰ جفت از کفشامون که طی پروسهی حمل و نقل نابود شدن تونستیم از ورشکستگی جون سالم به در ببریم حالا چرا این/
داستانو تعریف کردم؟ بخاطر تغییری بود که تو یکی از بدترین کشورهای دنیا و بدترین شرایط زندگی خودم تونستم داشته باشم و خلاصهی همش اینه که یه رفیق خوب برای همکاری انتخاب کنید، ایدهی باحال دربیارید و فقط استمرار داشته باشید، اینجوری میتونید از هر مانعی عبور کنید. :)))